مختصری از زندگینامه حضرت ابوالفضل
و در شجاعت و دلیری در دنیای عرب مشهور بوده اند.
منبع: روزنامه دنیای اقتصاد 28 اردیبهشت 91

منبع خبر : سایت روزنامه دنیای اقتصاد den.ir
تاریخ: 3/2/1391
خبرگزاری مهر نوشت: دبیر کل حزب موتلفه اسلامی گفت: آیتالله مصباح در خصوص قهر ريیس جمهور در سال گذشته فرموده بودند که اگر حمایت از آقای احمدینژاد مستلزم ترویج مشایی میشود، حمایت از احمدینژاد حرام است.
نبی حبیبی که در اجلاس سراسری دبیران استانهای حزب موتلفه اسلامی سخن میگفت، ادامه داد: الان جبهه پایداری پشتیبان آقای احمدینژاد است، سوال ما از جبهه پایداری این است که مگر شما مرید آیتالله مصباح یزدی نیستید؟ مگر احمدینژاد از مشایی حمایت نمیکند؟ احمدینژاد منهای مشایی وجود ندارد؛ چرا شما حمایت خود را پنهان میکنید. حبیبی در ادامه گفت: در طول ریاست جمهوری آقای احمدینژاد اگر کسی با مشایی زاویه پیدا کند باید از دولت برود و این حمایت کامل وی از مشایی را نشان میدهد.
راز آرامش درون خویشنداری است. انرژیهای خود را پراکنده نکن. آنها را تحت
نظر داشته باش و به طرز مفیدی هدایت کن.
راز آرامش درون در این است که هرکاری را با حواس جمع و علاقه انجام دهی.
راز آرامش درون در آسایش درون است. آسایش جسمانی، عاطفی، ذهنی و سپس معنوی است.
راز آرامش درون در دل نبستن است. این را بدان که در حقیقت هیچ چیز و هیچ کس به
تو تعلق ندارد.
راز آرامش درون در شادی است. افکار شادی آفرین را آگاهانه حفظ کن.
راز آرامش درون در آرزو نداشتن است. این را بدان که شادی در درون تو جای دارد،
نه در اشیاء و شرایط خارج از وجود تو.
راز آرامش درون در این است که همه چیز را همان طور که هست بپذیری. آنگاه با
امید و آرامش در جهت بهبودی آن قدم برداری.
راز آرامش درون در درک این مطلب است که تو نمیتوانی دنیا را تغییر دهی. اما
میتوانی خودت را تغییر دهی.
راز آرامش درون در دوستی با افراد مثبت است. از معاشرت با افرادی که طبیعتی
خالی از صفا و صمیمیت دارند، اجتناب کن.
راز آرامش درون در ایجاد آرامش در محیط اطراف خویش است.
راز آرامش درون در یک زندگی ساده است. ضروریات زندگی را دوباره برای خود تعریف
کن.
راز آرامش درون در یک زندگی سالم است. هر روز ورزش کن، غذای مناسب بخور و نفس
عمیق بکش.
راز آرامش درون در داشتن وجدانی پاک است. به آرمانهایت پاینده باش.
راز آرامش درون در رفتار آزادانه است. رفتاری که بر آمده از خود واقعی ات
باشد، نه افکار دیگران.
راز آرامش درون در این است که در تمام مراحل زندگی از حق پیروی کنی.
راز آرامش درون در غبطه نخوردن به مال دیگران است. این را بدان که آنچه حق
توست، هر طور شد خود را به تو خواهد رساند.
راز آرامش در گلهمند نبودن است. آنچه دنیا به تو میبخشد، در مقابل چیزی است
که پیشتر ، تو به او بخشیدهای.
راز آرامش درون در این است که اشتباهات خود را بپذیری و بدانی که فقط خود تو
میتوانی آنها را به موفقیت تبدیل کنی.
راز آرامش درون در این است که بر دشمن درونت غلبه کنی، نه این که او را سرکوب
کنی.
راز آرامش درون در تمرین اراده است. حتی اگر نفست به شدت مخالف باشد.
راز آرامش درون در این است که دلت همیشه شاد باشد، حتی هنگامی که دیگران عبوس
هستند.
راز آرامش درون در این است که به جای توقع خوشحالی از دیگران، خود آنها را
خوشحال کنی.
راز آرامش درون در این است که خیر و سلامت دیگران را خیر و سلامت خود بدانی.
راز آرامش درون در بیآزار بودن است. هرگز عمدا کسی را نرنجان.
راز آرامش درون کار کردن "در کنار دیگران"، نه "در مقابل" آنها.
عكس:رويترز
گروه بینالملل- بلومبرگ در یک گزارش با اشاره به این که
بدهی 11 قدرت اقتصادی جهان در ابتدای سال ۲۰۱۱ به 7600 میلیارد دلار رسیده
است بدهکارترین کشورهای جهان را معرفی کرد. با افزایش هزینههای استقراض،
بدهی دولتهای قدرتمند اقتصادی جهان امسال به بیش از 6/7 تریلیون دلار
رسیده است.
![]() |
رييس مركز آمار قوهقضائيه مطرح کرد
فهرست 10 جرم رایج در ایران
حجتالاسلام و المسلمين شهرياري، رييس مركز آمار و فنآوري اطلاعات
قوهقضائيه گفت: بر اساس آمار در طول شش ماه از هر 100 پرونده كه وارد
دستگاه قضايي ميشود 97 پرونده از اين دستگاه خارج ميشود يعني 3 درصد
عقبافتادگي داريم و اين يعني در هر 6 ماه 3 درصد به آمار پروندههاي
قوهقضائيه اضافه ميشود.
بنام خداوند خالق زيبائي ها
آهنگري پس از گذراندن جواني پرشر و شور تصميم
گرفت وقت و زندگي خود را وقف خدا کند. سالها با علاقه کار کرد، به ديگران نيکي
کرد، اما با تمام پرهيزگاري، اوضاع زندگياش درست به نظر نميآمد. حتي
مشکلاتش مدام بيشتر ميشد. يک روز عصر، دوستي که به ديدنش آمده بود از وضعيت
دشوارش مطلع شد، گفت: (واقعاً
عجيب است، درست بعد از اينکه تصميم گرفتي مرد خداپرستي
شوي زندگيات بدتر شده. نمي خواهم ايمانت را ضعيف کنم، اما با وجود تمام تلاشهايت در مسير روحاني، هيچچيز بهتر نشده(
آهنگر پاسخ داد: «در
اين کارگاه فولاد خام برايم ميآورند و بايد از آنها شمشير بسازم. ميداني چطور اين کار را ميکنم؟
اول تکهي فولاد را به شدت حرارت ميدهم تا سرخ شود، بعد با بيرحمي
با سنگينترين پتک پشتسرهم به آن ضربه ميزنم تا فولاد شکلي بگيرد که ميخواهم.
بعد آن را در تشت آب سرد فرو ميکنم، فولاد به خاطر اين تغيير ناگهاني
دما ناله ميکند و رنج ميبرد. بايد اين کار را آنقدر تکرار کنم تا به شمشير مورد
نظرم دست يابم.»
آهنگر مدتي سکوت کرد و ادامه داد: «گاهي فولادي که به دستم ميرسد نميتواند تاب
اين عمليات را بياورد. حرارت، ضربه پتک و آب سرد آن را
ترک مياندازد. ميدانم که اين فولاد هرگز تيغه شمشير مناسبي درنخواهد
آمد.»
آهنگر مکثي کرد و ادامه
داد: ميدانم خدا دارد مرا در آتش رنج فرو ميبرد. ضربات
پتکي که زندگي بر من وارد کرده پذيرفتهام و گاهي به شدت احساس سرما ميکنم.
انگار فولادي باشم که آبديده شدن رنج ميبرد. .
.
ما تنها چيزي که ميخواهم
اين است:
خداي من! از کارت دست نکش، تا شکلي که تو ميخواهي به خود بگيرم. با هر روشي که ميپسندي ادامه
بده. هر مدت که لازم است ادامه بده. اما هرگز مرا به کوه
فولادهاي بيفايده پرتاب نکن
آروزي اين دارم در تمامي امتحانات زندگيتون ، با نمره عالي قبول شويد.
سایت خبری پارسینه به نقل از خبرگزاری اهل بیت(ع) نوشت: «حجتالاسلام
والمسلمین محسن قرائتی» در برنامه «درسهایی از قرآن» این هفته از شبکه اول
سیما، از ممانعت زنان نسبت به ازدواج دوم همسرانشان انتقاد کرد.
![]() |
فكر كنيد شايد اين فكر كردن مقدمه تغيير باشد. به اميد آن روز
از زرتشت پرسیدند زندگی خود را بر چند اصل بنا كردی؟
فرمود چهار اصل
دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم
دانستم كه خدا مرا میبیند پس حیا كردم
دانستم كه كار مرا دیگری انجام نمیدهد پس تلاش كردم
دانستم كه پایان كارم مرگ است پس مهیا شدم.
يك دانشمند غير مسلمان (از اروپا) تحقيقاتي را شامل يافتن بهترين روش براي خارج كردن امواج الكترومغناطيسي كه به بدن آسيب مي رساند را انجام داده است.
با گذاشتن پيشاني تان بيشتر از يك بار بر زمين، زمين امواج الكترومغناطيس مضر را تخليه خواهد كرد!اين شبيه زمين كردن ساختمانهايي است كه احتمال برخورد سيگنالهاي الكتريكي (مانند رعد و برق) وجود دارد تا امواج از طريق زمين تخليه شود.
بنابراين سر را بر خاك بگذاريد تا امواج الكتريكي مثبت تخليه شود!
آنچه اين تحقيق را بيشتر شگفت انگيز مي كند:
بهتر است كه پيشاني تان را بر خاك بگذاريد!
و آنچه شگفت انگيزتر است اينكه:
بهترين راه كه پيشاني تان را بر خاك بگذاريد حالتي است كه رو به مركز زمين باشيد چرا كه در اين حالت امواج الكترومغناطيس بهتر تخليه خواهد شد.
و بيشتر تعجب خواهيد كرد وقتي بدانيد بر اساس اصول علمي ثابت شده كه مكه مركز زمين است.
و كعبه درست مركز زمين است!
بنابراين سجده در نمازتان:
بهترين راه براي تخليه سيگنالهاي مضر از بدن است !
اين همچنين كمال مطلوب براي نزديكي به قادر مطلق است، او كه جهان را اينگونه خلاق آفريد !
قادر متعال همواره از ما چيزي را مي خواهد انجام دهيم كه براي خودمان مفيد و سودمند است!
موضوعاتي وجود دارد كه دليلي انجام قطعي آن نمي دانيم؛ اما دير يا زود ممكن است شما دليلش را پيدا كنيد!
در هر حال شما بايد به خداوند متعال ايمان داشته باشيد و برانيد هرآنچه براي او انجام مي دهيد بهترين براي شماست!
ما به خاك نمي افتيم تا امواج الكترومغناطيس تخليه شود، بلكه براي اطاعت خداي قادر متعال سجده مي كنيم!ما به فرمان خدا اعتقاد داريم كه هميشه در آن معرفتي است! ايمان ما بخاطر آفريننده است! او همه چيز را مي داند!
اما،از آنجا كه دليل علمي وجود دارد لازم است به مردم نشان داده شود تا هرآنچه مسلمانان انجام مي دهند را ببينند؛
مردي در يك بالن در حال پرواز كردن بود كه متوجه شد گم شده است. در حالي كه ارتفاع بالن را كم ميكرد، مردي را ديد.
مرد بالنسوار فرياد زد: "ببخشيد، ميتوانيد به من كمك كنيد. من به دوستم قول دادم كه نيم ساعت پيش او را ملاقات كنم، اما حالا نميدانم كجا هستم."
مرد روي زمين پاسخ داد: "بله. شما در يك بالن در ارتفاع حدود 10 متر از سطح زمين معلق هستيد. شما از شمال بين 40 و 42 درجه عرض جغرافيايي و از غرب بين 58 و 60 درجه طول جغرافيايي قرار داريد."
مرد بالنسوار پاسخ داد: "شما بايد مهندس باشيد."
مرد روي زمين گفت: "بله. از كجا فهميدي؟"
مرد بالنسوار گفت: "خوب، همه چيزهايي كه گفتي از نظر فني درست است، اما من نميدانم با اطلاعاتي كه دادي چكار كنم و در حقيقت هنوز گمشده هستم."
مرد روي زمين پاسخ داد: "شما بايد مدير باشيد."
مرد بالنسوار گفت: "بله من مدير هستم، اما از كجا فهميدي؟"
مرد روي زمين گفت: "خوب، شما نميداني كجا هستي و نميداني كجا ميروي. شما قولي دادهاي اما نميداني آن را چگونه عملي كني و انتظار داري من مشكلت را حل كنم. واقعيت اين است كه شما دقيقاً در همان موقعيت پيش از برخوردمان قرار داري اگر چه ممكن است در بيان آن مقداري خطا داشته باشم."
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر
وقت در کوچه مان آوازت بلند میشود
همه از هم میپرسند
” چه کس مرده است؟ ” چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان
ما نازل کرده است .
قرآن ! من شرمنده
توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام .
یکی ذوق میکند که ترا
بر روی برنج نوشته،یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ،یکی ذوق میکند
که ترابا طلا نوشته
،یکی به خود میبالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و …
آیا واقعا خدا ترا فرستاده
تا موزه سازی کنیم ؟
قرآن! من شرمنده توام اگر
حتی آنان که ترا می خوانند و ترا می شنوند ،آنچنان به پایت
می نشینند که خلایق به
پای موسیقی های روزمره می نشینند .. اگر چند آیه از ترا به
یک نفس بخوانند مستمعین
فریاد میزنند ” احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …
قرآن ! من شرمنده توام
اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ،
خواندن تو آز آخر به اول
،یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ
کرده اند ،
حفظ کنی ، تا این چنین
ترا اسباب مسابقات هوش نکنند .
خوشا به حال هر کسی که
دلش رحلی است برای تو .
آنانکه وقتی ترا
می خوانند چنان حظ می کنند ،گویی که قرآن همین الان به ایشان
نازل شده است. آنچه ما
باقرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب
جهالت کشیدیم
| دوره/گرايش | مديريت سيستم و بهرهوري |
سيستمهاي اقتصادي اجتماعي |
حمل و نقل ريلي | جمع |
| روزانه | 54 | 104 | 3 | 161 |
| شبانه | 46 | 10 | 1 | 57 |
| غيرانتفاعي | 68 | 30 | - | 98 |
| جمع | 168 | 144 | 4 | 316 |
آخر ساعت درس يك دانشجوي دوره دكتراي نروژي ، سوالي مطرح كرد: استاد،شما كه از جهان سوم مي آييد،جهان سوم كجاست ؟؟ فقط چند دقيقه به آخر كلاس مانده بود.من در جواب مطلبي را في البداهه گفتم كه روز به روز بيشتر به آن اعتقاد پيدا مي كنم. به آن دانشجو گفتم: جهان سوم جايي است كه هر كس بخواهد مملكتش را آباد كند،خانه اش خراب مي شود و هر كس كه بخواهد خانه اش آباد باشد بايد در تخريب مملكتش بكوشد.
خانمی با لباس کتان راهراه و شوهرش با کت وشلوار نخنماشدهی خانهدوز در شهر بوستن از قطار پايين آمدند و بدون هيچ قرار قبلی راهی دفتر رئيس دانشگاه هاروارد شدند. منشی فورا متوجه شد اين زوج روستايی هيچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالا شايسته حضور در کمبريج هم نيستند.
مرد به آرامی گفت: مايل هستيم رئيس را ببينيم.
منشی با بی حوصلگی گفت: ايشان تمام روز گرفتارند.
خانم جواب داد: ما منتظر خواهيم شد.
منشی ساعتها آنها را ناديده گرفت، به اين اميد بود که بالاخره دلسرد شوند و پی کارشان بروند. اما اين طور نشد. منشی به تنگ آمد و سرانجام تصميم گرفت مزاحم رئيس شود، هرچند که اين کار نامطبوع بود که همواره از آن اکراه داشت. و به رئيس گفت: شايد اگر چند دقيقه ای آنان را ببينيد، پی كارشان بروند.
رئيس با اوقات تلخی آهی کشيد و سرتکان داد. معلوم بود شخصی با اهميت او، وقت ملاقات با آنها را نداشت. به علاوه از اينکه لباسی کتان و راه راه وکت وشلواری خانه دوز دفترش را به هم بريزد،خوشش نمی آمد. رئيس با قيافه ای عبوس و با وقار سلانه سلانه به سوی آن دو رفت.
خانم به او گفت: ما پسری داشتيم که يک سال در هاروارد درس خواند. او اينجا راضی بود. اما حدود يک سال پيش در حادثهای کشته شد. شوهرم و من دوست داريم بنايی به يادبود او در دانشگاه بنا کنيم.
رئيس تحت تاثير قرار نگرفته بود ... او يکه خورده بود. با غيظ گفت: خانم محترم ما نمیتوانيم برای هرکسی که به هاروارد می آيد و میميرد ، بنايی برپا کنيم. اگر اين کار را بکنيم ، اينجا مثل قبرستان ميشود!
خانم به سرعت توضيح داد: آه ، نه. نمیخواهيم مجسمه بسازيم. فکر کرديم بهتر باشد ساختمانی به هاروارد بدهيم.? رئيس لباس کتان راه راه و کت و شلوار خانهدوز آن دو را برانداز کرد و گفت : يک ساختمان !میدانيد هزينهی يک ساختمان چقدر است؟ ارزش ساختمان های موجود در هاروارد هفت ونيم ميليون دلار است.
خانم يک لحظه سکوت کرد. رئيس خشنود بود. شايد حالا میتوانست ازشرّشان خلاص شود.
زن رو به شوهرش کرد و آرام گفت : آيا هزينه راه اندازی دانشگاه همين قدر است ؟ پس چرا خودمان دانشگاه راه نيندازيم؟شوهرش سر تکان داد. قيافه رئيس دستخوش سر درگمی و حيرت بود.
آقا و خانم' ليلاند استنفورد' بلند شدند و راهی پالوآلتو در ايالت کاليفرنيا شدند ، يعنی جايی که دانشگاهی ساختند که نام آنها را برخود دارد: دانشگاه استنفورد، يادبود پسری که هاروارد به او اهميت نداد
اگر دانشجويي در دانشگاه موفق به كسب معدل خوب نشد و يا اينكه مشروط شد هيچ تقصيري متوجه او نيست.چون سال فقط 365 روز دارد در حالي كه ....
1-در سال 52 جمعه داريم و مي دانيد كه جمعه ها فقط براي استراحت كردن است.به اين ترتيب 313 روز مي ماند .
2- حداقل 50 روز تعطيلات تابستاني است و چون هوا گرم است مطالعه ي دقيق مشكل است پس 263 روز مي ماند.
3- در هر روز 8ساعت خواب براي بدن لازم است كه جمعاً 122 روز كم مي شود و 141 روز باقي ميماند.
4- 2ساعت هم در روز براي خوردن صبحانه،نهار،شام لازم است كه در كل 30 روز مي شود.پس 96 روز ديگر باقي مي ماند.
5- 1ساعت در روز براي گفتگو و تبادل افكار به صورت تلفني با ديگران ضروريست،زيرا انسان موجودي كاملا اجتماعي است و اين خود 15 روز از كل سال است.بنابراين 81 روز از سال باقي مي ماند.
6- روز هاي امتحان دست كم 45 روز از سال را به خود اختصاص مي دهد و نظر به حجم بالاي درس ها و خستگي ناشي از امتحان 36 روز باقي مي ماند
7- تعطيلات نوروز و اعياد مختلف دست كم 30 روز از سال است.مگر ميتوان در اين اعياد وقت را به مطالعه گذراند؟پس 6روز باقي مي ماند.
8- در سال حداقل 3روز به بيماري مي گذرد و 3 روز ديگر باقي مي ماند
9- سينما رفتن و ساير امور شخصي هم لاقل 2 روز از سال را پر ميكند.پس فقط يك روز ديگر باقي مي ماند
10- یکروز باقي مانده هم همان روز تولد شماست!چگونه مي توان در اين روز بخصوص درس خواند ؟!!!!
پس به اين نتيجه مي رسيم كه دانشجو نمي تواند اميدي براي گرفتن نمره ي خوب و پاس كردن درس ها در دانشگاه داشته باشد!!!!!!!!!!!
این پیرزن همچنان غذای خود را بر روی آتش و نه در اجاق گاز طبخ می کند.
بانوی 108 ساله لیبیایی 108 نوه و نتیجه دارد.
به گزارش واحد مرکزی خبر، حویله ابوبکر در شهر صبراته در یک خانه محقر که از برگ درخت خرما ساخته شده است زندگی می کند.
وی نه فرزند پسر دارد.
این پیرزن همچنان غذای خود را بر روی آتش و نه در اجاق گاز طبخ می کند.
حویله همچنان از حافظه قویی برخوردار است و بیشتر حوادث بزرگ تاریخ لیبی نظیر دوره اشغال ایتالیایی ها را به یاد دارد و با عصای شخصی خود به تنهایی راه می رود و از گوسفندان و مرغ ها در مزرعه شخصی خانواده خود نگهداری می کند.
وی یکی از دلایل طولانی شدن عمرش را استفاده از وعده های غذایی سبک مبتنی بر خرما ، زیتون ، نان جو، غذاهای محلی،گوشت و شیر گوسفند اعلام کرده است.