سايه روشن

سايه روشن پسرك باز هم دير به خانه آمده بود . كار هر روزه اش بود. از وقتي كه دانشجو شده بود انگار هه چيز فرق مي كرد. بچه ي پايين شهر بود....... پدر به خانه آمده بود اما از او هنوز هم اثري نبود. «اين پسر آخر كار دستمان مي دهد زن، بين كي گفتم. حالا كه دانشجو شده سر به هوا هم شده.اي دستم بشكند كه فرستادمش دانشگاه» !! زن چيزي براي گفتن نداشت. او راست مي گفت اخلاق پسرك عوض شده بود ولي چرا؟! اين بار كه به خانه آمد انگار منتظرش بودند. پدرش با لحن تمسخر آميزي گفت:«به به ، گل پسر.الان هم نمي آمدي، همان جهنمي كه بودي مي ماندي. خوش آمدي شازده، بفرما، بفرما…» طعنه هاي پدر تمام شدني نبود. لحظه اي خواست كه ديگر تمامش كند اما نگاهي كه به پيشاني سوخته ي پدر انداخت، تصميمش عوض شد، عاقبت مسافر كشي در آن هواي لعنتي جز اين هم نبود. فقط يك روز ديگر كه مي رفت، همه چيز درست مي شد، فقط فردا...... داد و بيدادهاي پدر همچنان ادامه داشت كه او خوابيد. پدرش تصميمش را گرفته بود. صبح بعد از پسرك از خانه خارج شد و دنبالش راه افتاد تا ببيند كه كجا مي رود. تا ظهر دانشگاه بود. مرد ديگر خسته شده بود كه پسرك را ديد انگار از دانشگاه بيرون رفت ولي نه به سوي خانه. اضطراب مرد لحظه به لحظه بيشتر مي شد. يعني كجا، اين كجا بود كه هر روز رفتن به آنجا را به خانه آمدن ترجيح مي داد؟ گامهاي پسرك تند و تندتر مي شد. حالا ديگر رسيده بود. وارد كارگاه كفاشي كه شد، لباس كار را پوشيد . عرق سردي بر پيشاني مرد نشست . پسرك با خود گفت: «امروز را هم كه كار كنم مي توانم يك آفتاب گير براي پدرم بخرم كه ديگر آفتاب پيشاني اش را نسوزاند. اين را گفت و شروع به كار كرد…»

مطالبی جالب درباره نیوتون

قوانینی که نیوتون از قلم انداخت

قانون صف:

اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.

قانون تلفن:

اگر شما شماره‌ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.

قانون تعمیر:

بعد از این که دست‌تان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.

قانون کارگاه:

اگر چیزی از دست‌تان افتاد، قطعاً به پرت‌ترین گوشه ممکن خواهد خزید.

 قانون معذوریت:

اگر بهانه‌تان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشین‌تان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشین‌تان، دیرتان خواهد شد.

  قانون حمام:

وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد.

  قانون روبرو شدن:

احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش می‌یابد.

  قانون نتیجه:

وقتی می‌خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی‌کند، کار خواهد کرد.

  قانون بیومکانیک:

نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد

ماجراي نيوتون در متر مربع : (شوخي نيوتون در متر مربع)

يه روز چند تا دانشمند تصميم گرفتن با هم قايم موشك بازي كنن اقليدس چشم گذاشت همه قايم شدن به جز نيوتون . نيوتون يه مربع 1×1 روي زمين رسم كرد و داخل مربع ايستاد . اقليدس چشم برداشت و گفت :نيوتون سوك سوك .نيوتون خنديد و گفت : من نيوتون نيستم !!!!!!همه جمع شدن ببينن چي ميگه؟؟جواب داد:من در يك متر مربع ايستاده ام پس من اكنون يك نيوتون در متر مربع هستم يعني من الان يك ((پاسكال)) هستم !!!!هه هه هه .....

 

داستانی کوتاه و جذاب که آدم را به خود فرو می برد

گدای نابینا

روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو نوشته شده بود: من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی از کنار او می گذشت، نگاهی به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد.عصر آنروز، روز نامه نگار به آن محل برگشت، و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدم های او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته، بگوید که بر روی آن چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده می شد:

امروز بهار است، ولی من نمی توانم آنرا ببینم !!!!!

اسراف خوب است یا بد

گفتم چند کلمه ای هم راجع به اسراف بنویسم . خوشبختانه به منبعی جالب دست یافتم که در مورد این موضوع و جوانب آن بحث کرده است . بیشتر نگاه این بحثها اخلاقی است و از نگاه دین ولی با زبان  متفاوت به موضوع پرداخته شده است .

انصافا امروزه اسراف و بد مصرف کردن معضلی است که گریبان گیر جامعه و دولت و مردم ماست . تعمق و تامل روی این مباحث به ظاهر کوچک و سطحی میتواند مشکل گشا باشد . به این امید ...

درنگی در چیستی اسراف!

برای شروع : فکرکنیم که باغ میوه ای داریم و کسی را دعوت میکنیم تا از میوه های آن باغ استفاده کند . می آید و استفاده میکند....

وقتی وارد باغ میشویم  میبینیم میوه های زیادی روی زمین افتاده . شاخه های درخت شکسته. آتش روشن شده کنار برخی درختان آنها را سیاه و خشک کرده و ...

برآن فرد غضب میکنیم .از چشممان می افتد.                                                                             

***

سبحان الله.

خداوند ما را آفریده و به دنیا دعوت کرده و فرموده از نعمتهایی که به شما دادم استفاده کنید اما طغیان و تجاوز نکنید که در این صورت غضب من شما را میگیرد و هرکس غضب من بر او وارد شود سقوط میکند . "کلو من طیبات ما رزقناکم ولاتطغوا فیه فیحل علیکم غضبی و من یحلل علیه غضبی فقد هوی " (طه۸۱)

صورت مساله روشن است . در خدایی خدا که شک نداریم . در نعمتهایی هم که خدا در اختیار ما قرار داده شک نداریم . چنان که قرآن کریم فرموده تمام نعمتهای روی زمین را برای ما آفریده است (بقره 29). حالا در این میان خداوند میفرماید شما حق مصرف از نعمتها را دارید اما حق تجاوز و طغیان ندارید. یک مصداق بارز تجاوز و طغیان اسراف است . اگر کسی بیش از اندازه یا نادرست مصرف کند غضب خدا بر او وارد میشود.

مساله این است .

کسی که  اسراف میکند از چند حالت خارج نیست : یا خدایی خدا را قبول ندارد و منکر خداست (کفران نسبت به خود خدا) . یا منعم بودن او را نمی پذیرد (کفران نعمت خدا) ویا این نگاه دینی و قرآنی را رد میکند که اسراف چه عواقبی دارد (کفران قیامت ) و یا ....